جناب آقای هاشمیرفسنجانی! قطعاً از یاد نبردهاید که رهبری انقلاب برای جلوگیری از
زیادهخواهی اطرافیان حضرتعالی ناگزیر شدند سه بار مخالفت خود را به صراحت اعلام دارند. آخرین بار ایشان ناگزیر شدند در سفری استانی (ارومیه) در این زمینه موضعگیری کنند: "رئیسجمهوری محترم، حقاً و انصافاً عمر و زندگی خود را چه پیش از انقلاب و چه بعد از آن وقف اسلام کرده و در تمامی مسئولیتهای سنگینی که تاکنون برعهده داشته، منشاء خدمات بزرگ و ارزندهای بودهاند و بیتردید بعد از پایان دوره ریاستجمهوری نیز در مسئولیتهای بزرگ دیگری که برعهده میگیرند وجود ایشان برای نظام اسلامی و انقلاب و کشور بسیار نافع و ارزشمند خواهد بود. " (کیهان هوایی، 31 شهریور 1375)
حال مناسب است مروری به اظهارات نزدیکترین یاران حضرتعالی در مورد نادیده گرفتن چرخش قدرت و قانون اساسی داشته باشیم: 1- جناب آقای حسن روحانی در تاریخ 29 شهریور (پنجشنبه) در جمع مردم سرخه سمنان میگوید: "قانون اساسی نوکر نظام است و ارزش قانون اساسی آرای مردم است... انسانهای استثنایی و شایسته در قالب قانون نمیگنجید. "(هفتهنامه ارزشها، شماره اول، ص3)
2- جناب آقای طاهری امام جمعه وقت اصفهان قبل از سخنرانی جنابعالی در جمع مردم اصفهان: "اگر ما در مجلس خبرگان میدانستیم شخصیتی مانند جنابعالی (خطاب به آقای هاشمی) عهدهدار منصب ریاستجمهوری خواهید بود هرگز محدودیتی را در انتخاب این مسئولیت تصویب نمیکردیم. "(کیهان هوایی، شماره 1195، 7 شهریور 1375)
3- آقای عبدالله نوری: "بنده معتقدم نباید با استناد به منع قانون اساسی در مورد تمدید دوره ریاستجمهوری آقای رفسنجانی دستهای خود را ببندیم و کشور و نظام اسلامی را از وجود چنین شخصیت ارزنده و شجاع و مدیری محروم کنیم. "(ارزشها، شماره اول، ص3)
4- آقای حسین مرعشی (در جمع دانشجویان در پاسخ به منع قانون اساسی برای تمدید ریاست جمهوری آقای هاشمی): اگر در مواردی مصلحت نظام ایجاب کند، مجمع تشخیص مصلحت میتواند برخلاف قانون اساسی، قانون وضع کند. "(همان)
5- آقای محجوب دبیرکل خانه کارگر: "در این مورد (استمرار ریاستجمهوری آقای هاشمی) برای بیش از دو دوره پیاپی میتوان طرحی به مجلس ارائه کرد که در صورت تصویب آن با دو سوم آرای نمایندگان طرح به شورای نگهبان میرود و در صورت مخالفت شورای نگهبان اصلاحاتی در آن انجام شده یا به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارجاع میشود و این مجمع با توجه به مصلحت نظام جمهوری اسلامی میتواند تصمیمگیری کند. "
به دلیل اجتناب از مطول شدن بحث، از اظهارات مشابه دیگر نزدیکان حضرتعالی اجتناب میورزم اما شما بیش از دیگران بر این واقعیت واقفید که این زیادهطلبی به صورت بسیار هماهنگ و سازمان یافته دنبال میشد و اگر نبود تذکرات مکرر رهبری مبنی بر اینکه میبایست مبتنی بر قانون اساسی چرخش قدرت اجرایی صورت گیرد، دوستان و حلقه خواص مصمم بودند ابزار لازم را برای استمرار سکانداری قوه مجریه توسط شما فراهم آورند. جالب اینکه حتی بعد از مخالفت صریح رهبری و به بنبست رسیدن این اقدام تضعیف کننده میثاق ملی، دوستان شما خواسته خلاف قانون اساسی دیگری را مطرح ساختند. آقای عطاءالله مهاجرانی در گفتوگو با ضمیمه روز هفتم روزنامه همشهری اظهار داشت: "پست ریاستجمهوری پست معمولی نیست. من معتقدم رئیسجمهوری باید جامعیت داشته باشد، چهرهای باشد که مردم بتوانند امید و اطمینان و آرمان خود را در چهره او ببینند، چهره قابل اتکای یک ملت بزرگی مانند ملت ما باشد، در یک موقعیتی که با توجه به قانون اساسی دومین مقام رسمی کشور است. اگر چه بنده اعتقاد دارم بعد از هاشمی رفسنجانی هرکس رئیسجمهوری بشود نفر سوم کشور خواهد بود. " (کیهان هوایی، شماره 1196، 14 شهریور 1375)
آقای حسن روحانی نیز به تکرار این سخنان پرداخته و میگوید: "رئیسجمهور آینده فرد سوم مملکت خواهد بود. "(همان، شماره 1200، 11 مهر 1375)
جناب آقای هاشمی با کمال تاسف باید یادآور شویم که این قبیل اظهارات نه تنها هرگز با مخالفت رسمی و علنی شما مواجه نشده و مطلبی در این زمینه از شما به ثبت نرسیده است بلکه خود حضرتعالی نیز در آن هنگام اقداماتی را صورت میدهید که تأییدی بر مواضع خلاف قانون اساسی دوستانتان تلقی میشود. قبل از ارائه مصادیقی برای اثبات این برداشت لازم است به این نکته توجه شود که ترویج شخصیتمحوری در مسائل اجرایی کشور به بهانه تجلیل از ملت نه تنها گرامی داشتن شأن و منزلت مردم محسوب نمیشود بلکه تحقیری از این بزرگتر نیست که جامعهای را در حل و فصل مسائل جاری و اداریاش آنچنان ناتوان ترسیم کنیم که دائماً خود را محتاج و نیازمند یک فرد بپندارد تا جایی که حتی مجبور باشد برای بهرهمندی از توان اجرایی یگانه قهرمان و حلال مشکلات! قانون اساسی را نیز زیر پا گذارد. متاسفانه در همه جوامعی که اینگونه تصویرسازیها به اهداف خاص خود نائل آمد، سرنوشت تلخی را برای آن ملت رقم زد. یک ملت بزرگ زمانی براستی بزرگ ارزیابی میشود که در میان خود برای اداره جامعه از گزینههای مختلف و متنوعی برخوردار باشد. بدیهی است ملت محتاج به یک شخصیت اجرایی، دیگر نمیتواند وی را در چارچوب قانون قرار دهد زیرا در چنین شرائطی این تک سواران هستند که برای جامعه و کشور شرائط تعیین میکنند. متاسفانه اعتقاد حضرتعالی به "فردمحوری " و نه "قانونمحوری " موجب شد بعد از مخالفت رهبری با تغییر قانون اساسی، نپذیرید که بر اساس این میثاق ملی، دیگر فرد دوم کشور نیستند.
این در حالی بود که انتظار میرفت به عنوان یاور امام همچون او به تقویت نقش قانون بپردازید تا جامعه از بسیاری از آفات مصون بماند. برای نمونه در مورد جایگاهتان در مجلس خبرگان به گونهای عمل میکنید تا این تلقی ایجاد شود که شانی بالاتر از ریاست این مجلس دارید. آنچه به عنوان ملاقات اعضای مجلس خبرگان با شما طراحی میشود اگر خارج از این چارچوب مورد تامل قرار گیرد کاملاً بیمعنی است. زیرا شما به عنوان رئیس این مجلس در خلال جلسات با سایر اعضا در کنار یکدیگر قرار دارید و اگر ذکر نکتهای لازم باشد، از فرصت و تریبون لازم برخوردارید. اما زمانی که اعضای مجلس خبرگان را برای ملاقات نزد خود میخوانید تا این تلقی ایجاد شود که شانی همتراز رهبری دارید، آیا جز این است که همان اظهارات دوستانتان را تایید میکنید که بعد از هاشمی هر کس رئیسجمهور شود شخص سوم مملکت است؟ در اینجا این سئوال مطرح میشود که آیا حضرتعالی اقدامات دیگری برای تحقق این خواسته صورت میدهید یا خیر؟ در این زمینه باید گفت صرفنظر از اقدامات گسترده پشت پرده، تاکنون طی دو اقدام، برای دستیابی به ریاست قوه مقننه و مجریه وارد میدان شدهاید اما نتوانستهاید رای لازم را اخذ نمائید. در حالی که بازگشت حضرتعالی به امور اجرایی بحق نه به نفع شما بود و نه در راستای مصالح جامعه، با این وجود به توصیههای خیرخواهانتان توجه ننمودید. متاسفانه این ناکامیها نه تنها موجب تجدیدنظر اساسی نشد بلکه بر تلاشهای پنهان شما برای جلوگیری از چرخش قدرت واقعی و به روی کار آوردن دولتی همراه و همساز! افزوده گشت. البته این حق قانونی حضرتعالی است که در انتخابات ولو به صورت پنهان و پشت پرده فعال باشید. اما علیالقاعده باید بپذیرید که به این ترتیب خود را وارد یک رقابت شدید سیاسی مینمایید و تهاجم به دیگران محدود به شما نخواهد بود.
در این زمینه دو نکته خودنمایی مینماید: اول اینکه چرا در نامه خود به رهبری میفرمائید: "و نیز خوب میدانید که در جریان انتخابات جاری، تاکنون به خاطر مسئولیتهای رسمیام، در رسانهها مطلبی به نفع یا ضرر افراد و جریانهای درگیر در انتخابات نگفتهام و در موارد ضروری به کلیاتی مبنی بر حضور حداکثری مردم در پای صندوقها و سلامت انتخابات اکتفا کردهام. " (روزنامه جمهوری اسلامی، چهارشنبه 20 خرداد 88، ص3) قبولاندن چنین ادعایی مستلزم پاک کردن بسیاری از واقعیتها و مطالبی است که دستکم در رسانههای وابسته به حضرتعالی انتشار یافته است و در ادامه بخشی از آن اشاره خواهد شد. دوم اینکه چرا انتظار دارید شما علیه کاندیدایی از هیچ چیزی فرو گذار نباشید اما وی متقابلاً اقدامی ننماید؟ چگونه این مسئله را قابل تصور میبینید که فرزند حضرتعالی در یک اجتماع انتخاباتی هر توهینی را متوجه آقای احمدینژاد سازد اما وی در برنامههای تبلیغاتی خود کمترین واکنشی نشان ندهد؟ حضرتعالی اگر به لحاظ روشی چنین پدیدهای را در انتخابات نمیپسندید، مقدم بر دیگران جا داشت نزدیکان خود را از بداخلاقیهای انتخاباتی باز میداشتید. اما اینکه میفرمائید به نفع یا ضرر افراد و جریانهای درگیر در انتخابات مطلبی نگفتهاید، شاید مروری بر تعدادی از عناوین مطالب طرح شده توسط شما در مدت زمانی کوتاه - که در سایت شهاب نیوز نتعکس است - روشن سازد که چه خط تبلیغاتی پررنگ و جهتداری را دنبال میکردهاید: نگرانی هاشمی از کاهش قدرت و منزلت ایران در جامعه جهانی (21 مهر 87 ساعت 26/10)، هشدار هاشمی درباره انزوای روحانیت (15 آبان 87، ساعت15:31)، انتقاد شدید هاشمی از اقتصاد صدقهای و گداپروری در کشور (26 آبان 87، ساعت 11:34)، هاشمی: همهپرسی در مسائل مهم کشور (6 آذر 87، ساعت21:47)، هاشمی رفسنجانی: درآمد نفتی بیسابقه کشور چه شده؟ (20 آذر 87، ساعت 13:19)، هاشمی: هدف طرح دولت وحدت ملی، واقعاً وحدت است (25 آذر 87، ساعت 14:49)، آیتالله هاشمیرفسنجانی فراخوان داد؛ هوشیاری عمومی در قبال انحرافات احتمالی در انتخابات (5 دی 87، ساعت 13:50)، هاشمی: بعضیها درصدد مخدوش کردن اراده مردم هستند (14 دی 87، ساعت 15:30)، ادامه رایزنیهای محرمانه هاشمی و خاتمی (29 دی 87، ساعت 7: 13)، هاشمی: گناه بزرگی است که برخی زبان مردم را میبندند (9 بهمن 87، ساعت 49: 11)، در مصاحبه مفصل با روزنامه جمهوری اسلامی مطرح شد: مواضع صریح هاشمی پیرامون مهمترین مسائل روز سیاسی از جمله... حذف گسترده مدیران، عملکرد دولت احمدینژاد به ویژه در ابعاد اقتصادی و سیاست خارجی، انحلال ناگهانی سازمان مدیریت و شورای پول و اعتبار، جریان متحجرین مذهبی و ... (14 بهمن 87، ساعت 10:03)، هاشمی: ارایه آمار غلط و فریب افکار عمومی که اطلاعرسانی نیست (20 اسفند 87، ساعت 46: 16)، و ...
آنچه از یک رسانه نزدیک به حضرتعالی نقل شد شمهای از مواضع شما در قبال انتخابات است که البته در سایر جراید نیز بازتاب یافته است. همانگونه که اشاره شد این حق طبیعی حضرتعالی است که به عنوان شخصیتی موثر در انقلاب اسلامی نسبت به روند امور جامعه اظهارنظر فرمائید و در قبال آنچه که به زعم خویش نامناسب میپندارید واکنش نشان دهید اما بدون شک برخی از این واکنشها، هم به لحاظ روشی و هم از جهت محتوا، اصولی اتخاذ نشده و به این دلیل قابل نقدند. برای نمونه آیا هشدار حضرتعالی درباره انزوای روحانیت در دولت نهم عادلانه است در حالی که در دولت دوم خرداد نسبت به هجمههای سازمان یافته نسبت به اسلام، روحانیت و در راس آن امام کاملاً سکوت کرده بودید. البته غیرمنصفانه پنداشتن این قضاوت به معنی نادیده گرفتن ضعفهای چشمگیر دولت نهم در برقراری ارتباط با گروههای مرجع به ویژه روحانیت نیست. اما اگر از حضرتعالی به عنوان یک روحانی برجسته این پرسش مطرح شود که چرا از یک سو از بسیاری از کسانی که تضعیف روحانیت را به صورت هدفمند و سازمان یافته در برنامه کار خود قرار دادهاند تحت عنوان یک حزب سیاسی حمایت میکنید و از دیگر سو به بزرگنمایی ضعفهای دولت نهم میپردازید، چه پاسخی خواهید داشت؟ همچنین هشدار متعدد شما ماهها قبل از برگزاری انتخابات در مورد امکان دستکاری در آرای مردم که با واکنش رهبری انقلاب نیز مواجه شد از جمله مسائل قابل تامل دیگری است که بسیاری در همان ایام آن را نوعی برنامهریزی برای عدم پذیرش شکست احتمالی در انتخابات تلقی مینمودند. دستکاری در انتخابات از دو حالت خارج نیست؛ یکی سازمان یافته که علیالقاعده بدون اطلاع نظام ممکن نخواهد بود و دیگری فردی که بردی بسیار محدود و غیرموثر در انتخابات دارد. در صورتی که شما از وجود مکانیزمی در داخل سیستم مطلع بودید که خیانت به آرای مردم را دنبال مینمود چرا قبل از تبلیغاتی کردن آن، همراه با دلائل و نشانههای دقیق، این موضوع بسیار حساس و قطعاً غیرمشروع را با بزرگان نظام به ویژه رهبری در میان نگذاشتید؟ سابقه برگزاری انتخابات در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران گویای این واقعیت است که ساختار دقیق شکل گرفته در این زمینه عملاً امکان هر نوع تخلف سازمان یافته مؤثر را ناممکن میسازد. دست به دست شدن قدرت اجرایی به صورت کاملاً غیرقابل پیشبینی مؤید این سخن است. چگونه میتوان خلل جدی بر سیستم انتخابات متصور بود در حالی که بارها با وجود استقرار دولتی، رقیب سرسختش به صورت چشمگیری موقعیت برتری یافته است. علیرغم همه تجربیات گذشته در صورتی که جنابعالی به یافتههای جدیدی نائل آمده بودید چرا قبل از آلوده کردن فضای سیاسی و ایجاد حس بدبینی، راه آگاه کردن دیگران را که شرعاً هرگز چنین پدیده شومی را برنمیتابند، در پیش نگرفتید؟ البته همانگونه که اشاره شد بسیاری از صاحبنظران ورود حضرتعالی به این عرضه را ناشی از ریسک بزرگی که در پیش گرفته بودید میدانستند. هیچ سیاستمداری هستی سیاسی خود را در یک فعالیت انتخاباتی به میدان نمیآورد. متاسفانه بر اساس برداشت جامعه و مستندات در پیش روی، حضرتعالی همه توان خود را برای شکست آقای احمدینژاد بکار گرفتید. مروری بر ملاقاتها شما در سال 87 و بحثهایی که در این دیدارها مطرح ساختید به خوبی روشن میسازد که خطوط تبلیغاتی علیه دولت نهم عمدتاً از سوی حضرتعالی ترسیم میشده است. زمانی حساسیت محققین بیشتر برانگیخته میشود که دریابند بیشتر این ملاقاتها نیز با تشکلهای تابعه دانشگاه آزاد تنظیم شده است. لذا این مسائل نمیتواند براساس برنامهای از پیش طراحی شده نباشد. باز هم تاکید میکنم اینجانب نمیخواهم ادعا کنم همه آنچه در این ملاقاتها مطرح ساختهاید خلاف واقع است. خیر، قطعاً آقای احمدینژاد و کابینهاش دارای ضعفهایی هستند که وظیفه همه دلسوزان این مرز و بوم حکم میکند تا در صدد اصلاح آنها برآیند. اما فرق است بین انتقادی اصلاحگرانه با هدایت رقبای انتخاباتی دولت نهم. با عرض معذرت باید اذعان داشت همه خطوط هجمههای تبلیغاتی رقبای انتخاباتی آقای احمدینژاد توسط حضرتعالی ماهها قبل به دقت طراحی شد و همه امکانات احزاب تحت تاثیر شما و سرمایههای دانشگاه آزاد و ... در خدمت این مهندسی قرار گرفت. حضرتعالی در نامه به رهبری مدعی هستید: "درمراسم بزرگداشت سالگرد امام(ره) به آقای احمدینژاد گفتم که در اظهارات او خلافگوییهای فراوانی وجود داشته و ادعای کذب تماس تلفنی من با یکی از سران عرب و ادعای کارگردانی مبارزات انتخاباتی رقبا و ... " (روزنامه جمهوری اسلامی، چهارشنبه 20 خرداد 88، ص3) این در حالی است که علاوه بر سرمایهگذاریهای مورد اشاره و خطدهیهایی که از نظر گذشت، ایجاد حلقههای ستادی در اطراف کاندیداهای مطرح رقیب آقای احمدینژاد برهیچکس پوشیده نیست. همانگونه که به خوبی مطلعید حلقه اول ستاد جناب آقای میرحسین موسوی را نزدیکان ایشان تشکیل میدادند. اما حلقههای دیگری با فاصله در اطراف ایشان شکل گرفت که احزاب مرتبط با حضرتعالی و منسوبین شما در آنها نقش محوری را ایفا مینمودند. بنابراین نمیتوان واقعیتهای در پیش رو را به سهولت نادیده گرفت.
در مورد مسئله ابراز تمایلات نزد شیوخ عرب بدون اینکه خواسته باشم در زمینه صحت و سقم آن نظری ابراز دارم صرفاً یادآور میشوم که منابع دیگری هم در این زمینه اطلاع رسانی کردهاند لذا مناسب بود حضرتعالی در مقام تکذیب مطالب رسانههایی همچون لوموند نیز برمیآمدید: "وقتی رفسنجانی به صورت پنهان از موسوی، این نخستوزیر سابق که کاندیدای اصلاحطلبان شد، حمایت کرد، آرزو میکرد که موسوی، احمدینژاد را کنار بزند. او به نمایندگان کشورهای خلیج(فارس) قبل از انتخابات گفته بود: "به زودی دیگر حرفی از او نخواهید شنید. " (روزنامه لوموند، به قلم موری کلوردوکامپ مورخه 25/6/2009م) البته صرفنظر از میزان وثوق چنین مطلبی همه ناظران سیاسی خارجی حضرتعالی را در امر انتخابات بسیار فعال ارزیابی مینمودند و هدف اصلی چنین تحرکاتی را شکست دولت آقای احمدینژاد میدانستند. طرح ضرورت تشکیل "دولت وحدت ملی " ماهها قبل از انتخابات توسط شما، پیام روشنی برای همگان داشت. با وجود تجربه سیاسی فراوان به این نکته توجه نفرمودید که حتی در تاریخ جهان به ندرت غلبه بر رئیسجمهور کاندیدا ممکن شده است. در ایران در سه دهه گذشته روال این بوده که ملت به منتخب خود اجازه داده تا از همه فرصت قانونی برای اثبات توانمندیهایش استفاده کند. همچنین حضرتعالی بر حساسیت مردم نسبت به بازگشت جریانهای گذشته به قدرت کاملاً واقفید و حتی دو شکست در انتخابات مجلس ششم شورای اسلامی و انتخابات نهم ریاستجمهوری را در پیشروی دارید. براساس کدام تحلیل تصور نمودید که اگر در پشت صحنه، انتخابات را رهبری کنید حساسیت مردم برانگیخته نخواهد شد؟ قرار گرفتن حضرتعالی در کنار آقای میرحسین موسوی و آقای خاتمی، پیوند همه کسانی را که از سال 60 در قدرت بودند برای دستیابی مجدد به قدرت در ذهن مردم رقم زد. چرا از این مطلب غفلت شد که فعالیتهای گسترده حضرتعالی و منسوبانتان از نگاه مردم پنهان نخواهد ماند؟
از سیاستمداری چون حضرتعالی انتظار نمیرفت که همه اعتبار سیاسی خود را در راهی بکار گیرد که دارای ریسک بالایی بود. بسیاری از صاحبنظران معتقدند اگر همه امکانات خود را در این راه بکار نمیگرفتید در مواجهه با مظاهر ناکامی با آرامش بیشتری عمل مینمودید و قطعاً هرگز شاهد نگارش نامهای بدون سلام و تهیت به رهبری نبودیم. همانگونه که از همه نظرسنجیها برمیآید بعد از مناظرهها، جنابعالی وضعیت رقبای آقای احمدینژاد را چندان مناسب نیافتید. بیتردید اگر نظرسنجیها برتری کاندیدای مورد حمایت شما را نشان میداد سه روز قبل از برگزاری انتخابات به چنین اقدامی مبادرت نمینمودید و دفاع از خانواده خویش را با قدرت بیشتری و در شرائط دولت همراه پیگیری مینمودید. توجیه نگارش چنین نامهای صرفاً در یک حالت متصور است و آن اینکه براساس نظرسنجیها حضرتعالی عنقریب همه سرمایهگذاری و اعتبار سیاسی خود را از دست رفته مییافتید. لذا انتظار داشتید با نامهای شدیداللحن، رهبری را وادار سازید علیه آقای احمدی نژاد موضعی اتخاذ کند تا این مسئله معادله انتخابات را برهم زند. از این دیدگاه صرفاً انتقاد رهبری از عملکرد آقای احمدینژاد میتوانست شرائط را تغییر دهد اما آیا تحقق چنین انتظاری با تهدید رهبری به مواجه شدن با شورشهای خیابانی ممکن بود؟: "از جنابعالی با توجه به مقام و مسئولیت و شخصیتتان انتظار است برای حل این مشکل و برای رفع فتنههای خطرناک و خاموش کردن آتشی که هماکنون دودش در فضا قابل مشاهده است، هرگونه که صلاح میدانید اقدام مؤثری بنمائید و مانع شعلهورتر شدن این آتش در جریان انتخابات و پس از آن شوید. لذا در فرصت باقی مانده ضروری به نظر میرسد خواسته حق حضرتعالی و مردم در خصوص انجام انتخاباتی سالم و پرابهت و حداکثری تحقق یابد. کاری که میتواند عامل نجات کشور از خطر و باعث تحکیم وحدت ملی و اعتماد عمومی باشد. " و در فرازی دیگر از نامه میفرمائید: "با اینهمه بر فرض اینکه اینجانب صبورانه به مشی گذشته ادامه دهم، بیشک بخشی از مردم و احزاب و جریانها این وضع را بیش از این برنمیتابند و آتشفشانهایی که از درون سینههای سوزان تغذیه میشوند در جامعه شکل خواهد گرفت. " (روزنامه جمهوری اسلامی، چهارشنبه 20 خرداد 88، ص3)
در زمینه این تهدیدات که درقالب پیشبینی عنوان شده است چند سؤال قابل طرح است: 1- اینکه گفته میشود برخی از احزاب و گروهها انتقاد منطقی یا غیرمنطقی آقای احمدینژاد از خانواده حضرتعالی را برنخواهند تابید و آتشفشان براه خواهند انداخت پیشبینی است یا اطلاع؟ 2- اقدام مورد درخواست شما از رهبری در سه روز باقی مانده تا انتخابات چه ارتباطی با مردم داشت؟ 3- حضرتعالی چه چیزی را فوق تحمل خود یافتید و چرا تا بعد از انتخابات نمیتوانستید صبوری به خرج دهید؟ 4- آیا اطرافیان حضرتعالی برای چنین تهدیداتی ساز و کار لازم را فراهم آورده بودند یا خیر؟ 5- آیا پیشبینیهای لازم برای به زیر سئوال بردن اصل انتخابات در صورت شکست کاندیداهای مورد حمایت حضرتعالی اندیشیده شده بود یا خیر؟ 6- در حالی که قبل از برگزاری انتخابات و کلید خوردن تنشآفرینیها نشاط سیاسی غیرقابل توصیفی در میان همه هواداران کاندیداها بچشم میخورد از کدام سینههای سوزان سخن به میان آورده شده است؟ پاسخ به این سئوالات و پرسشهای بسیار دیگر هرچه باشد در یک نکته نمیتوان تردید کرد که نامه تند حضرتعالی اعلانی بود به همگان که قرار است توفانی در جبهه طرفداران استقلال این مرز و بوم به پا شود. علیالقاعده بدخواهان این کشور که همواره مترصد فرصتند پس از مطالعه نامه شما خود را برای سؤاستفاده از شرائط فراهم آمده مهیا ساختند. متاسفانه بعد از انتخابات دخالت مؤثر و محوری برخی از اعضای خانواده جنابعالی در تحرکات غیرقانونی محفلی و خیابانی به مثابه گام دیگری در مسیر بسترسازی برای معارضین انقلاب و قدرتهای معاند بود. ای کاش اعتقاد حضرتعالی به چرخش قدرت و نزدیکتر شدن انتخابات به ماهیت اصلی خودش موجب میشد تا برخی انتقادهای بیاساس یا مستند را تحمل میفرمودید و به تبع آن منسوبین و گروههای متاثر از حضرتعالی به بهانه دفاع از شما وارد فضایی نمیشدند که لطمات جدی به کشور وارد آید. البته باید اذعان داشت برخی افراد و تشکلها از ماهها قبل برای احتمالات مختلف، بویژه تن ندادن به ناکامی در انتخابات، خود را آماده ساخته بودند.
انتخابات این دوره ریاستجمهوری به اعتراف همگان گامی بلند در مسیر توسعه سیاسی در کشور بود. میزان مشارکت مردم در فعالیتهای انتخاباتی و رشد فرهنگی که در این عرصه به نمایش گذاشته شد اگر نگوئیم بینظیر، قطعاً کمنظیر بود. باید پذیرفت چنین مشارکتی به این دلیل بود که جامعه احساس میکرد انتخابات آگاهیاش را بالا میبرد و تشنگیاش را برای دانستن بیشتر از مناسبات پنهان، برطرف میسازد. اگر برای رشد جامعه- به عنوان مؤثرترین تضمین کننده سلامت آن- ارزش لازم را قائل باشیم برخی خطاها را تحمل میکنیم. مگر ممکن است انتخاباتی با چنین ابعاد گستردهای مدیریت شود و کمترین خطایی در آن بروز نیابد. همانطور که اشاره شد حتی رهبری به ریاستجمهوری قبل از مناظره متذکر میشوند که نامی از افراد برده نشود اما به هر دلیل آقای احمدینژاد همچون آقای موسوی از افرادی به عنوان خطا کاران مهم یاد کرد. در صورتی که مطالب عنوان شده را خطا میدانستیم فرصت برای اصلاح وجود داشت لذا درایت و هوشمندی سیاسی حکم میکرد نامه حضرتعالی مجوزی برای هجمه به چنین دستاورد بزرگی نشود؛ هرچند آمادگیها برای بهرهبرداری از شرائط انتخابات از مدتها قبل فراهم آمده بود.
از آنجا که انتخابات دهم را بحق باید یک نقطه عطف در تاریخ سیاسی کشورمان به حساب آورد زیرا که ظرفیتهای بالای نظام در چارچوب مهندسی دلسوزانه و مدبرانه رهبری توانست بیش از پیش به فعلیت برسد. با اعتراف به این واقعیت نباید بگونهای از سوی شخصیتهای باسابقهای چون حضرتعالی عمل میشد که گویا مخالف شفافیت در فضای جامعهاید. بطور قطع اینگونه نیست که بازتر شدن فضای سیاسی، مورد استقبال همه نقش آفرینان پیدا و پنهان عرصه سیاست واقع شود. در عدهای از خواص تغییراتی ایجاد شده که بازتاب آن را برنمیتابند؛ یعنی تمایل دارند جامعه یک تصویر ثابت از آنها داشته باشد (همان تصویر دوران قبل از تغییر)
ذکر این نکته ضروری است که هدف از شفافیت، در معرض قرار گرفتن آفات یا لغزشها به منظور کمک به سالم سازی جامعه و دور داشتن نظام از گزندها و آسیبهاست. این شفافیت به آرای مردم جهت میدهد تا با آگاهی در مقام حل معضلات و آسیبها برآیند. در همین حال با عوامل دیگری مواجهیم که چشم به گسترش بیعدالتی و تخریب مبانی اقتصادی جامعه دوختهاند. دولتهایی که از بقاء الگوی جمهوری اسلامی به شدت متضرر میشوند، مایلند تخریب مبانی اقتصادی، موجب وارد آمدن آسیبهای جدی به رابطه مردم و نظام گردد و در نهایت تلاشی قدرت ملی را در ایران در پی داشته باشد.
در صورت پیوند میان تمایلات قدرتهای بیگانه و منافع نیروهای زیادهطلب داخلی، بستری برای مداخلات فراهم میشود. متاسفانه در ماجراهای بعد از انتخابات آنچه اتفاق افتاد سوار شدن این دو جریان بر موج احساسات جریحهدار شده هواداران در اقلیت قرار گرفته، بود. هرچند عوامل دیگری نیز همچون تن ندادن برخی کاندیداهای دچار توهم شده به قانون، شرائط را برای ایجاد یک فضای سیاسی تیره فراهم ساخت. خطاهای اکثریت نیز در این مسیر مزید بر علت شد و آن شفافیت و نشاط سیاسی را به فضای پرابهام و خمودگی بدل ساخت. قطعاً حضرتعالی بهتر از هرکس میدانید بیشترین سود را از این شرائط چه محافلی خواهند برد.
آخرین نکتهای که در ارتباط با نامه حضرتعالی ضروری است مورد توجه قرار گیرد بحث مبارزه با مفاسد و لغزشهای اقتصادی است. همانگونه که مستحضرید اکنون نزدیک به یک دهه است که رهبری نسبت به وجود برخی مفاسد اقتصادی در جامعه هشدار دادهاند اما علیرغم واداشتن رؤسای سه قوه به برنامهریزی در این زمینه دستاورد چندانی کسب نشده است. بسیاری از صاحبنظران به جد معتقدند علت امر را باید درگیر کردن حواشی شخصیتهای برجسته در انحرافات مالی دانست. براساس این باور، جریانات ناسالم برای مصونیت یافتن نزد قانون، حلقههای ضعیف کانونهای قدرت را شناسایی کرده و با خود همراه و همآواز میسازند. در چنین شرائطی اگر برخی از مسئولان و صاحبمنصبان کشور به نوعی واکنش نشان دهند که ورود قانون به حریم آنها هزینه خواهد داشت، آیا جز این خواهد بود که افراد صاحب نفوذ در سایر سطوح نیز به میزان قدرت خویش خواهند کوشید این هزینه را برای نظام سنگین کنند؟ آنچه حائز اهمیت مینمایند نزدیکی تدریجی اینگونه مدیران و صاحبان قدرت به یکدیگر است. این جماعت به منظور حفظ موقعیت خود، چتر دفاعی مستحکمی در برابر قانون ایجاد میکنند، امری که متاسفانه در جامعه ما مراحلی از تکوین خود را پشت سرگذاشته است.
جناب آقای هاشمی رفسنجانی! اگر حضرتعالی ورود دامنه رقابت انتخاباتی را به این عرصهها به مصلحت نمیپندارید بدون شک میبایست راه حلی برای فائقآمدن بر مقاومت برخی خواص در برابر قانون ارائه فرمائید. بدون تردید در صورتی که برخی بزرگان خود را هزینه بستگان و مدیران خاص خویش نمیکردند، مقابله با انحرافات و لغزشهای اقتصادی تا بدین حد سخت و پرهزینه نمیشد. صرفنظر از حساسیتهای ویژه نسبت به منسوبین، جنابعالی دستکم در برابر برخورد قانون با تخلفات مدیران منصوب خویش مقاومتی غیرقابل باور از خود به ثبت رساندهاید. برای نمونه فراموش نشده است که در سال 85 آقای احمدینژاد در چارچوب تلاش برای قانونمند کردن امور دانشگاه آزاد به عنوان ریاست شورای عالی انقلاب فرهنگی، به غلط یا به درست با شما رودرو قرار گرفت. در پی اوجگیری این نزاع لفظی و واکنشهای تند حضرتعالی، رهبری به ریاستجمهوری توصیه نمودند از مسیر کم هزینهتری موضوع قانونمند کردن فعالیتهای مدیریت دانشگاه آزاد دنبال شود و بر همین اساس از شورای عالی انقلاب فرهنگی خواستند تا اصلاح اساسنامه این دانشگاه را در دستور کار خود قرار دهد. شما بهتر از هر شخصی میدانید که چگونه از آن سال تاکنون در برابر چنین ضرورتی مقاومت شده است تا مدیر منصوبتان در مقام پاسخگویی به قانون قرار نگیرد.
زمانی که معتدلترین راهها برای نزدیک شدن جامعه به عدالت مورد استقبال قرار نمیگیرد، چگونه انتظار دارید شاهد هیچگونه تندی نباشیم و مسائل دوران پرشور انتخابات با ویژگی رقابتی جدی به گونهای مدیریت شود که همه جوانب از سوی یکایک افراد دخیل، مدنظر قرار گیرد و کوچکترین خطایی رخ ندهد. همچنین فراموش نفرمودهاید که رئیس کمیته تحقیق و تفحص مجلس شورای اسلامی از آموزش عالی کشور بعد از مقاومت مدیر مورد حمایت شما در برابر نظارت مجلس بر دانشگاه آزاد و متوقف کردن تحقیق و تفحص، خدمت حضرتعالی رسید و با ارائه نسخهای از حجم عظیم پروندههای تخلفات مدیر مورد حمایت شما که از منابع مردمی کسب شده بود، خواستار پایان دادن به بیعدالتیها شد. گرچه در این ملاقات از حجم تخلفات، ابراز تعجب شد اما متاسفانه همچنان با قوت به حمایت از وی ادامه دادید.
معالاسف حتی تذکر مستقیم رهبر انقلاب مبنی بر عدم دفاع از چنین مدیری به دلیل تصرف اموال عمومی و انتقال به شخص خویش، تغییری در این مشی ایجاد ننمود. ملت بحق انتظار دارد که در نظام اسلامی عدالت به اجرا درآید و قانون برای همگان یکسان باشد. بهتر از هرکس میدانید که دلیل افزایش چشمگیر آرای آقای احمدینژاد در این انتخابات وعدهای بود که ایشان در مناظرهها برای پیگیری تخلفات منسوبین شخصیتهای دارای نفوذ و قدرت داد. بطور کلی این موضعگیریهای رئیسجمهور موجب شد صفبندیهای سیاسی در رقابتهای اخیر در هم ریزد. در جریان انتخابات دوم خرداد 76 آقای ناطقنوری طیفی را نمایندگی میکرد و آقای خاتمی طیف مقابل آن را. آیا در کنار هم قرار گرفتن این دو در این انتخابات پدیده قابل تاملی نبود؟ بهم ریختن دستهبندیهای سیاسی برای مردم ویژگیهای اقتصادی سیاسیون را حائز اهمیتتر ساخت. در این زمینه باید حق را نیز به مردم داد زیرا حضرتعالی ناخدای کشتیای شدید که علاوه بر دوم خردادیهای سیاسی و اقتصادی، برخی چهرههای اقتصادی جریان مقابل نیز در آن جای گرفتند. سوار شدن افرادی چون آقایان فلاحیان، رفیق دوست، واعظ طبسی، ناطقنوری و ... بر این کشتی، شاخصهای ارزیابی گذشته را کاملاً تغییر داد. هر چند با پرچم سبزی که بر فراز این کشتی برافراشته گردید این ذهنیت تشدید شد که توسل به رنگ سبز برای درنوردیدن خط قرمزهاست. این بیاعتمادی عمومی از یک سو ناشی از پیوند خوردن رؤسای قوة مجریه سه دوره قبل از آقای احمدینژاد بود و از دیگر سو به دلیل ارزیابی کردن دستهبندیهای جدید عمدتاً برمبنای پیوندهای اقتصادی. بنابراین زمانی که در آستانه برگزاری انتخابات نتیجه چنین خطای سیاسی را در پیش روی خود داریم چرا تصور میکنیم با یک خطای دیگر میتوانیم خطای اول را جبران نماییم؟ مطمئن باشید به جای آقای احمدینژاد هر کس دیگری هم بود، مردم برای نه گفتن به پیوندی که شما محوریت آن را بر عهده داشتید، به وی رأی میدادند. چرا نباید حساسیتهای مردم را نسبت به مناسبات تأملبرانگیز اقتصادی مورد توجه قرار داد؟ متأسفانه برخی نزدیکان حضرتعالی برای فائق آمدن بر این مسئله تلاش کردند جامعه را به گونه دیگری تقسیمبندی کنند. تفکیک جامعه به دو قشر سنتی و مدرن، تدبیر خطرآفرین دیگری بود که در واقع بار ارزشی به آرای طبقات مختلف جامعه میداد. مروجان این دستهبندی با تکیه بر این امر که در گذشته تاریخی، بین شمال و جنوب تهران تنفری عمیق وجود داشته تصور نمودند اکنون میتوانند از آن برای درگیر ساختن طبقات اجتماعی بهره گیرند. برای نمونه روزنامه اعتماد ملی در این زمینه نوشت: "با توجه به جغرافیای سیاسی و اقتصادی تهران و با عنایت به اینکه کانون ناآرامیهای فعلی در تهران عمدتاً ناظر بر مناطق مرکزی و شمالی این شهر است به خوبی میتوان ماهیت شمال شهری- جنوب شهری این ناآرامیها را ردیابی کرد. این نزاع طبقه متوسط و مدعی مدرنیته با هیأت حاکمهای است که نمایندگی طبقات سنتی را عهدهداری میکند. نزاعی با دو خرده فرهنگ کاملاً متفاوت و بعضاً متنافر. طبقه سنتی که روستاییان بخشی از آنند و جامعه فقرا و محرومان شهرها و حاشیه شهرها در کنار طبقات مذهبی درون شهری را نیز شامل میشود. "(ماهیت اتفاقات در تهران، روزنامه اعتماد ملی، داریوش سجادی 30/3/88)
این دستهبندی که در بطن خود به بیاساسی بحث تخلف در انتخابات کاملاً واقف است سعی دارد با ازرش گذاری بر آرای طبقات مختلف به نوعی انفعال را در جریان اکثریت رقم بزند. بلاشک این نوع تبلیغات ریشه در نگاه اشرافیت دارد. اگر کسی نتوانسته به هر دلیل ثروتی را برای خود رقم بزند، براساس چه معیاری میتوانیم رأی او را نازل و بیارزش تلقی کرده و در مقابل آرای طبقه مرفه جامعه را کیفیتر قلمداد کنیم. این همان تفکر منسوخ شده در انگلیس به عنوان پایگاه نظام سرمایهداری در قرن هجده و نوزده است. در گذشته در این کشور اگر کسی میزان مشخصی پول نداشت نمیتوانست رأی دهد. به عبارت دیگر رأی صاحبان سرمایه برای اداره جامعه سرمایهداری ملاک بود و آرای اقشار محروم و ضعیف جامعه اصولاً به حساب نمیآمد.
جناب آقای هاشمی رفسنجانی! متأسفانه سکوت حضرتعالی در برابر گرایش اطرافیانتان به سرمایهداری لجام گسیخته، که جهان سرمایهداری به سر عقل آمده سالهاست دستکم به ظاهر از آن دوری جسته است، شاخص نگرانکنندهای به حساب میآید. خوشبختانه وجود رهبری در جامعه مانع از تشدید چنین تعارضاتی که میتواند بستر لازم را برای بدخواهان ملت ایجاد کند، شده است. اما باید از تفکر طبقاتی که به شدت جامعه را تجزیه میکند دوری جست. تسلط تفکر "یک نفر- یک رأی " به عنوان میراث امام راحل هرچند برای کسانی خوشآیند نباشد، در درازمدت ضامن سلامت کشور و جلوگیری کننده از شکلگیری انحصارات خواهد بود. در جهان امروز نیز اتفاقاً این امر احترام به شأن انسانی آحاد جامعه ارزیابی میگردد.
جناب آقای هاشمی رفسنجانی! سوابق درخشان حضرتعالی در پیروزی ملت ایران بر استبداد و پایان دادن به سلطه شاخصهای سرمایهداری (انگلیس و آمریکا) بر این مرز و بوم حکم میکند که جایگاه خود را در میان اکثریت حفظ نمایید که بیشترین بار این نهضت را بر دوش کشید. سوار شدن بر ارابهای که هر چرخ آن رو به سویی دارد، مبانی وجاهت ما را به زیر سئوال میبرد. تجربیات تاریخی پیشروی حضرتعالی بهترین گواه بر این مدعاست
تاریخ : سه شنبه 88/5/13 | 11:40 عصر | نویسنده : سعید | نظرات ()